آلما قبل از مراسم تولد
سلام عزیز دل مامانی. دارم عکسای تولدت رو واست میذارم. اینجا داشتیم واست تزیین میکردیم. هرچی بهت میگفتیم بیا بگیر بخواب تا شب سرحال باشی میگفتی نه تبیود درست یعنی میخام چیزای تولدم رو درست کنم!!! از صبح هم که بیدار شدی همش دست میزدیو میگفتی تبیودت مبارک تبیودت مبارک
+
اینجا بادکنکا رو برداشته بودی و دونه دونه میدادی به بابایی تا واست بادشون کنه
میخاستی خودت بری بالا و بادکنکا رو بچسبونی
اینا گیفت های تولد و عکس آلما واسه مهموناست
در حال رقصیدنی قربونت بشم من
از اینجا به بعد چون خیلی خوابت می یومد و حاضر نبودی به خاطر مهمونا بخوابی تو رو همراه نیلوفر جون و عمو اسماعیل فرستادیم تا با ماشین بری بیرون و خواب بری تا موقع تولد یه کم سرحال بشی. چون میترسیدیم همون موقع خوابت بگیره یا بداخلاق شی
سفره افطار و شام
به خاطر زیاد بودن عکسها اونا رو تو چندتا پست میذارم
بقیه عکسا در پست بعدی