سفرنامه
مسافرتها
آلما و سفر به بندرعباس
سفر به بندر عباس
عکسهای زائر کوچولو
ما برگشتیم!
سلام گفته بودم برمیگردیم جای همه شما سبز بود. خیلی بهمون خوش گذشت. بماند که هر وقت بیرون میرفتیم الما همش میگفت: بی ایم اونه "بریم خونه" . منظورش هتل بود. توی هتل هم هی از سر و کول من و باباش بالا میرفت و اذیت میکرد و بالا و پایین میپرید. روز آخری هم توی هواپیما کلی گریه کرد و میگفت بی ایم اونه بی ایم اونه . ولی در کل خیلی خوب بود و حسابی خوش گذروندیمو روحیه عوض کر دیم . بعدا سر فرصت عکسا رو میذارم. تا بعد... ...
آلما زائر امام رضا میشود...
سلام به همه دوستای خوبم ماجرا از اینجا شروع شد که مامانم خیلی دوست داشت بره مشهد زیارت امام رضا"ع" یه روز بابا تلفن زد به مامانی و گفت وسایلا رو جمع کن که چند روز دیگه میریم مشهد مامانی هم خوشحال شد و کلی از بابا تشکر کرد و و و و چمدونو بست حالا شب پرواز میکنیم به سمت مشهد منتظرمون باشین. برمیگردیم حتما ...با عکسای جدید... ...