آلماآلما، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

✿✿آلما دخمل مامان و باباش ✿✿

مادر...

1392/12/1 13:03
نویسنده : مامانی آلما
787 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

مانده‏ ام که چه بنویسم؟! مانده ‏ام که در تعریف این کلمه پاک، چه بنویسم! چگونه با این زبان اَلکن، با این صدای لرزان و پیراهنِ تنگ کلمات، همه احساس ناگفتنی‏ ام را به رخ دیگران بکشم؟
خیال کنم هر کس جای من بود، همین حال را، میانِ تراکم احساسش پیدا می‏کرد.
شاید بهتر باشد به گذشته ذهنم سفر کنم! شاید بهتر باشد سراغ گنجه کودکی‏ ام بروم؛ همان‏جا که بوی لباس نوی عید می‏داد؛ همان‏جا که هر لباسی، پر از پروانه بنفش و آبی بود.
شاید بهتر باشد همه ادعایم را گوشه باغچه خانه قدیمی،  خاک کنم تا سبک شوم. باید از یاد ببرم چقدر کتاب ورق زده‏ ام.
شاید بهتر باشد نام و القابم را از یاد ببرم؛ حتماً این‏طور، بی ‏پیرایه می‏توانم قدم بزنم و فکر کنم. من باید برگردم به آن حیاط خلوتی که فقط من و او بودیم و هیچ. آری باید به کودکی‏ ام برگردم......

 مادرم! کوله ‏بار دردهای بشریت، بر دوش توست که سنگینی می‏کند. تو، یادْبودِ خاطره‏هایی برای امروز و یادداشتِ آرزوهایی برای فردا.
دل نگرانی‏ ات را هیچ‏گاه زمین نگذاشته‏ ای. با بدرقه هر صبح، با سفره هر ظهر، با انتظار هر شب، چشم‏های نگرانت، خیره مانده است. هیچ سایه‏ ای نمی‏تواند جای نوازش‏های تو را بگیرد....

برق چشم‏هایت، مرا یاد آسمان می‏اندازد؛ آسمان، با تمام ابرهایش.
از اینکه تا دلم می‏گیرد، باران نم‏ نم نگاه تو، غم‏هایم را کنار می‏زند، برق نگاهت، آرام از روزنه‏ ها می‏گذرد و جایی میان قلبم می‏نشیند.
جنسش از ماه است یا آفتاب؛ نمی‏دانم! اما هرچه هست، آنقدر آرام می‏تابد که چشمم را نزند...

دست‏هایت، برای نوازش، همیشه گرم بوده است و آغوشت، همیشه برایم باز.
چشم‏هایت، برایم گاه خندیده است و گاهی گریسته، اما همیشه سرشار از رضایت بود.
نگاهت، چه بسیار بدرقه راهم بوده است.
مرا پروراندی و با دست‏های خودت، در هوای زندگی، پروازم دادی...
دست‏هایت همیشه تکیه‏ گاه من بوده است.
لبخندت را همیشه برایم حفظ کرده‏ ای؛ اگرچه دلت مملو از بغض‏ها و رنج‏ها است.
آخر تو مادری!

مادر! دست‏ها برای از تو نوشتن می‏لرزند، کلمه‏ ها می‏مانند برای از تو سروردن و
قلب تو، وسیع‏تر از حجم تمام دردها و رنج‏هاست؛ بلندتر از طول تمام غصه‏ ها و شادی‏ها.
قلب تو، دنیا را در خودش جای می‏دهد و تکه‏ ای است از بهشت که بوی پر جبرییل می‏دهد.
 

 خانه ما، تنها با وجود توست که بهشت است؛ بی‏ تو بوی جهنم می‏دهد....................

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مرضیه و سعید
2 اسفند 92 12:48
سلام میتونم حالتونو درک کنم پارسال همین موقع ها بود که فهمیدم مادرم سرطان داره داغون شدم داغون و دوباره خدا مادرمو بهم داد عزیزم از خدا میخوام مادرتون به زودی خوب بشن و چشماتو باز کنی و ببینی همش خوابه از خدا میخوام آررامشو بهت برگردونه شاد باش و به خدا امید داشته باش و بدون که مادرت خوب میشه عزیزم
مامانی آلما
پاسخ
سلام. خوشحالم از اینکه مادرتون خوب شده. امیدواریم به خدا. ممنونم
زهره(مامان فاطمه)
3 اسفند 92 11:13
به امید سلاتی هر چه زودتر
مامانی آلما
پاسخ
انشالله
❤طراح دردونـــه تـــم ❤
3 اسفند 92 20:37
سلام به شما دوست خوبم دوست داري قالب وبلاگ با عکس ني ني نازت داشته باشي ؟ دوست داري بالابر وبلاگ با عکس ني ني تون داشته باشي ؟ دوست داري لوگو و صفحه ورودي داشته باشي با عکس ني ني تون؟؟؟ سال نو هم که نزديکه کلي ليست توي نوبت داريم بايد براشون تقويم طراحي کنم اگه شما هم دوست داري براي سال نو تقويم با عکس کوچولوي دلبندتون داشته باشي حتما بيا پيشم سال نو تحولي نو براي ني ني نازتون همراه با دردونــــه برترين قالب ها و تقويم ها و خدمات از دردونـــــه منتظر حضور گرمت هستم
مامان کوثری
4 اسفند 92 5:53
طراحی و چاپ تقویم سال1393 با عکس اختصاصی کودک شما طراحی و چاپ انواع تگ هفت سین و کلاه عیدانه و بنر عید طراحی و چاپ کارت پستال های عید نوروز با عکس کودک طراحی و چاپ انواع تم های تولد با طراحی های متفاوت temparti.ir http://tempari.blogfa.com تقویم های تم دار تنوع زیادی در وب هست حتما از طرح ها و نمونه کارهای ما دیدن کنید
مثل هیچکس
5 اسفند 92 9:24
میگن با مادر جمله بساز ....میگه با مادرم جمله نمیسازم دنیایم را میسازم .
مامان آیسو وآیسا
5 اسفند 92 11:41
بهترن مامانتون دوستم
مامانی آلما
پاسخ
عزیزم فعلا یه خورده حس برگشته به دست و پاش ولی هنوز نمیتونه تکون بده.
میترا
6 اسفند 92 18:55
سلام مامانی الما. من از خواننده های خاموش وب الما جونم. خیلی ناراحتم از توی کامنتها یه چیزایی حدس زدم ولی نمیدونم چی شده. فقط میدونم یه اتفاقی افتاده که شما رو خیلی ناراحت کرده. امیدوارم زودتر حال مامان جون خوب بشه و شما بیاین با پستای جدید. دلم واسه المای ناز تنگ شده. خدایا همه مریضا رو شفا بده.
مامانی آلما
پاسخ
ممنونم
خواننده خاموش
6 اسفند 92 18:57
از خداوند شفای کامل مامان جونتون رو میخام. منتظر عکسای جدید الما هستم
....
6 اسفند 92 18:58
مرا گر دولت عالم ببخشند برابر با نگاه مادرم نیست.... ایشالا هر چی زودت خوب میشن.
مامانی آلما
پاسخ
ایشالا
زهره(مامان فاطمه)
10 اسفند 92 11:49
امیدوارم هرروز خبرهای بهتر بنویسی برامون عزیزم به امید شفای هرچه زودتر مامانت
مامانی آلما
پاسخ
ممنونم زهره جونم........حالم خیلی بده. داغونم...
غزل (مامان هستي)
12 اسفند 92 10:00
عزيزم خداروشكر كه مامانتون بهتر شده ايشاله بهبودي كامل پيدا كنه به خدا توكل كن و صبور باش
مامانی آلما
پاسخ
انشالله. ممنون
مامان آنیل
14 اسفند 92 9:14
عزیزم امیدوار باشین خدا خیلی بزرگتر از این حرفهاست ایشالا که زود زود مادر جون خوب بشن
مامانی آلما
پاسخ
ممنونم گلم.انشالله