آلماآلما، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

✿✿آلما دخمل مامان و باباش ✿✿

بازگشت از سفر

  سلااااااام. ما برگشتیم. البته پنج شنبه گذشته. خیلی خوش گذشت. از مشهد رفتیم سمت شمال و تا رامسر رفتیم. از چالوس رفتیم تهران اتراق کردیم و برگشتیم اصفهان و شیراز. ممنونم بابایی مهربون. این پنج شنبه هم عروسی فاطمه جون" دختر عمه الما" هست. فردا داریم میریم شیراز. ایشالا برگشتیم عکساتو میذارم. فعلا...
14 مرداد 1393

بابایی تولدت مبارک!

    امروز برایت زیبا ترین گل های دنیا را خواهم آورد،هرچند تو مهربان تر از همه آن هایی. امروز تولد تو تولد همه خوبی هاست   همسر مهربونم تولدت مبارک! ...
7 مرداد 1393

سه ساله شدنت مبارک!

چه روز قشنگی بود روز شکفتنت روزی که خدا یکی از فرشته هاشو واسه ما فرستاد و امروز تکرار اون روز قشنگ خداست آلما جونم دختر مهربونم تولدت مبارک! از خدا میخام حافظت باشه ورودت رو به دنیای چهار سالگی تبریک میگم.   ...
3 مرداد 1393

اخ جووووون بازم سفر....

  بابایی تصمیم گرفته ما رو ببره مشهد. اگه خدا بخواد فردا صبح زود حرکت میکنیم. این بار با ماشین میریم. همراه عمو مجید و عمو محسن. تصمیم داریم طرفای شمال هم بریم. تا ببینیم خدا چی میخاد. امیدوارم در طول سفر دختر خوبی باشی و بهمون خوش بگذره. تولد امسالت رو نمیدونم کجا باشیم به هر حال تولد سه سالگیت رو تبریک میگم.دوست دارم.
29 تير 1393

وقتی که می آیی...

ای ماه خدا، رمضان! وقتی که می آیی، همه چیز بوی خدا می گیرد؛ بوی بهشت، بوی عرش. وقتی که می آیی، سرانجام همه کارها به نشستن بر سر سُفره خدا ختم می شود. وقتی که می آیی، سلام ها ساده می شوند و نگاه ها، بی آلایش. وقتی که می آیی، ثانیه ها در گرسنگی و تشنگی آدم ها، با حس قشنگی می گذرند. با آمدن تو، روزنه امیدی بر عصیان آدم ها گشوده می شود و غنچه بندگی ها، گُل می کند. مَفَرّی از هیاهوها و سیاهی ها به سوی نور پیدا می شود؛ گریزی به سوی کهکشان عرش؛ گریزی به سوی خدا. با آمدن تو، همه جا سبز می شود، همه آسمانی می شوند و همه چیز بوی خدا می گیرد   ...
9 تير 1393