آلماآلما، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

✿✿آلما دخمل مامان و باباش ✿✿

...

    سلام دختر قشنگم. بعد از این مدت تصمیم گرفتم وبلاگ نویسی رو ادامه بدم و درد دلامو توی وب خودم "http://ghabeshishehei.blogfa.com/"بنویسم. اینجا حرفی از ناراحتی و دلتنگی نزنم تا مبادا دل کوچیک تو هم بگیره...  
10 ارديبهشت 1393

مادرم روزت مبارک...

   امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم این اشک های من از سردلتنگی است دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت کاش بودی... امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم می دانم جای تو خوب است وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند آخر میدانم که بهشت زیر پای توست.... کاش فقط امروز نگاهت را داشتم خدایا کاش فقط یک بار دیگر آغوشش را داشتم... ...
30 فروردين 1393

مامان چهل روزه ندیدمت....

      چهل روز گذشت   چهل روز از روزی که برای همیشه کوله بارتو بستی و رفتی گذشت   مامان نمیدونم که میدونی این مدت چی به ما گذشت   چهل روزه که تنها همدم من گریه و بغضهای دایمی شده   مامان همه به من میگن دیگه بسه تا کی میخوای گریه کنی به من میگن باید فراموش کنی ولی آخه چه جوری...   چطور تویی که دریای محبت و صبر بودی و همه کس من فراموش کنم    مامان  چه طور دلت اومد بری و ما ها رو تنها بذاری    تو اینقدر خوب بودی که همه ما به تو تکیه داده بودیم و تو تنها مشکلات  رو بدوش میکشیدی ولی با رفتنت پشت همه ما رو خالی کرد...
29 فروردين 1393