مادر...
مانده ام که چه بنویسم؟! مانده ام که در تعریف این کلمه پاک، چه بنویسم! چگونه با این زبان اَلکن، با این صدای لرزان و پیراهنِ تنگ کلمات، همه احساس ناگفتنی ام را به رخ دیگران بکشم؟ خیال کنم هر کس جای من بود، همین حال را، میانِ تراکم احساسش پیدا میکرد. شاید بهتر باشد به گذشته ذهنم سفر کنم! شاید بهتر باشد سراغ گنجه کودکی ام بروم؛ همانجا که بوی لباس نوی عید میداد؛ همانجا که هر لباسی، پر از پروانه بنفش و آبی بود. شاید بهتر باشد همه ادعایم را گوشه باغچه خانه قدیمی، خاک کنم تا سبک شوم. باید از یاد ببرم چقدر کتاب ورق زده ام. شاید بهتر باشد نام و القابم را ...